تعبیر خواب سوسمار,تعبیر خواب سوسمار سبز,تعبیر خواب سوسمار سیاه,تعبیر خواب سوسمار مرده,تعبیر خواب سوسمار کوچک,تعبیر خواب سوسمار دیدن,تعبیر خواب سوسمار آبی,تعبیر خواب سوسمار سفید,تعبیر خواب سوسمار زرد,تعبیر خواب بچه سوسمار,تعبیر خواب سوسمار سیاه,تعبیر خواب دیدن سوسمار,تعبیر خواب بچه سوسمار,تعبیر بچه سوسمار در خواب
خواب سوسمار یکی از خواب های معمول است.اگر شما هم سوسمار در خواب دیده اید و دنبال تعبیر خواب سوسمار می گردید می توانید در این مطلب براحتی تعبیرخواب سوسمار را مطالعه نمایید و متوجه شوید سوسمار چه تعبیری دارد
تعبیر خواب سوسمار ، مردی غیر قابل اعتماد است
تعبیر خواب خوردن گوشت سوسمار ، منفعت است
تعبیر خواب صدای سوسمار در خانه ، صدای مصیبت است
تعبیر خواب فرار سوسمار ، ضرر و زیان از طرف مردی است
تعبیر خواب کشتن سوسمار ، شکست دشمن است
تعبیر خواب گریختن و ترسیدن از سوسمار ، خطر در خارج از محدوده شهر است
دریا,دریاچه ارومیه,دریا دادور,دریای خزر,دریاچه چیتگر,دریاچه گهر,دریافت خلافی خودرو,دریافت فیش حقوقی,دریافت موجودی بانک ملی,دریاچه اوان,دریاچه ارومیه سرخ شد,دریاچه ارومیه امروز,دریاچه ارومیه 1395,دریاچه ارومیه جان گرفت,دریاچه ارومیه قرمز,دریاچه ارومیه قرمز شد,دریاچه ارومیه خشک شد,دریاچه ارومیه قبل از انقلاب,دریاچه ارومیه اخبار,دریا دادور لالایی,دریا دادور وطنم,دریا دادور دانلود,دریا دادور ماه پیشانو,دریا دادور ماه پیشونی,دریا دادور وطنم Mp3,دریا دادور دختر شیرازی,دریا دادور یاد من کن,دریا دادور جینگه جان,دریای خزر یا کاسپین,دریای خزر کوسه دارد,دریای خزر سهم ایران,دریای خزر+عکس,دریای خزر قبل از انقلاب,دریای خزر گردم,دریای خزر مقاله,دریای خزر تحقیق,دریای خزر روسیه,دریاچه چیتگر آدرس,دریاچه چیتگر منطقه 22,دریاچه چیتگر کجاست,دریاچه چیتگر عکس,دریاچه چیتگر نقشه,دریاچه چیتگر ماهیگیری,دریاچه چیتگر روی نقشه,دریاچه چیتگر امکانات,دریاچه چیتگر در تهران,دریاچه گهر عکس,دریاچه گهر لرستان,دریاچه گهر درود,دریاچه گهر دورود,دریاچه گهر در تابستان,دریاچه گهر الیگودرز,دریاچه گهر خرم آباد,دریاچه گهر ازنا,دریاچه گهر استان لرستان,دریاچه اوان خشچال,دریاچه اوان+نقشه,دریاچه اوان ماهیگیری,دریاچه اوان در قزوین,دریاچه اوان کجاست,دریاچه اوان، استان قزوین,دریاچه اوان روی نقشه,دریاچه اوان در تابستان,دریاچه اوان و قلعه الموت
عکس دریای طوفانی,عکس کشتی در دریای طوفانی,عکس دریا در شب,عکس دریا خزر,عکس دریاچه چیتگر,عکس دریاچه,عکس دریای خلیج فارس,عکس دریای خزر در روسیه,عکس دریای خزر در شب,عکس دریای خزر و خلیج فارس,عکس های دریای خزر,عکس زیبای دریای خزر
وقتی دلت گرفته باشه …
تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند …
باز هم دل تو بارانیست …
خیس تراز دریا خراب تر از امواج
عشق با این همه نیرنگ عواقب دارد
جَدَلِ آینه و سنگ عواقب دارد
رود بی تاب برای لب دریاست ولی …
جاده فرسنگ به فرسنگ عواقب دارد
از “من”
تا
“تو”
…
هفت آسمان
دریاست
لاک پشت های کوچکی که تازه به دنیا امده اند را دیده ای؟
بی اختیار به سمت دریا می روند…
این گـونه دوستت دارم بی اختیــــآر
بچه های فقیر فقط در زنگ انشا
تعطیلات را به کنار دریا می روند !
هــوای تو را میــخواهم در این حال دلتنــگی
امــواجــی از یاد تــو را میــــخــواهـــم
در دریای خاطره های به یادماندنی
میخوانمت تا دلم آرام بماند
نزدیکت می شوم بوی دریا می آید
دور که می شوم صدای باران
بگو تکلیفم با چشمهایم چیست ؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟؟
در نمک باید راز عجیبی نهفته باشد
هم در اشک های ماست
هم در دریا
حکایت من…
حکایت کسی بود
که عاشق دریا بود
اما قایق نداشت
کاش میدانستی برای داشتنت
دلی را به دریا زدم
که از آب واهمه داشت
مثل ساحل آرام باش
تا دیگران مثل دریا ، بی قرارت باشند
عکس دریای طوفانی,عکس کشتی در دریای طوفانی,عکس دریا در شب,عکس دریا خزر,عکس دریاچه چیتگر,عکس دریاچه,عکس دریای خلیج فارس,عکس دریای خزر در روسیه,عکس دریای خزر در شب,عکس دریای خزر و خلیج فارس,عکس های دریای خزر,عکس زیبای دریای خزر
عجیب شباهتی داشتی با دریا
دریا نیز غرقش که می شوی پس ات می زند
دریا باش تا بعضی ها از با تو بودن لذت ببرند،
و بعضی ها که لیاقت تو ندارند غرق شون
دود اگر بال انشیند…کسرشان شعله نیست…
جای چشم ابرو نگیرد…گرچه او بالاتر است…
شصت و شاهد…هردو دعوی بزرگی میکنند…
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتریست؟
آهن و فولاد از یک کوره می ایند برون…
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر است..
گر ببینی تا کسان بالا نشینند صبرکن..
روی دریا کف نشیند..قعر دریا..گوهر است…
از مرگ ماهی ها میترسم…
وگرنه درد دلم را به دریا خواهم گفت
مد چشمت بی شتابم می کند
موج این دریا حبابم می کند
باز لبخند تو می گوید بیا
باز می آیم ، جوابم می کند
مانده ام سر گشته در یک انتظار
تا غمت کی انتخابم می کند
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
دریا از من گله مند است! زیرا که همیشه وسعت دل تو را به رخ او میکشم
اول دریا، آرام بود
و شب ها راه نمی رفت
تا تو هوای شهر به سرت زد
حالا هزار سال است
دریا گیج
هی می رود
هی بر می گردد..
ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی شنوند
چه تلخ است قصه عادت
آب درون ظرف، شفاف است؛ آب دریا اما تیره. حقیقت های کوچک کلماتی شفاف دارند، حقایق بزرگ اما سکوتی عظیم
اشتباه میکنند
بعضیها
که اشتباه نمیکنند !
باید راه افتاد …
مثل رودها که بعضی به دریا میرسند،
بعضی هم به دریا نمیرسند
رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد
میدونی دریا چرا دریا شد؟
به خاطر موجاش اگه موج نداش هیچ و قت دریا نمی شد،
من یه دریام و تو موجهای منی
دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست،
اما برای ماهی زندگیست…
برای کسی که دوستت دارد
” زندگی ” باش ،، نه ” تفریح ”
هزاران قطره را دریا کن ای دوست!
همه اجزاء را یکجا کن ای دوست!
گناه توست،کثرت آفرینی
تو مسئول خطای اینچنینی
عکس دریای طوفانی,عکس کشتی در دریای طوفانی,عکس دریا در شب,عکس دریا خزر,عکس دریاچه چیتگر,عکس دریاچه,عکس دریای خلیج فارس,عکس دریای خزر در روسیه,عکس دریای خزر در شب,عکس دریای خزر و خلیج فارس,عکس های دریای خزر,عکس زیبای دریای خزر
مثل قایقی خسته تو دریا
مثل دیدن تو توی رویا
مثل گریه تلخ دیوونه
دیگه چیزی ازم نمیمونه
مثل قایقی خسته تو دریا
مثل دیدن تو توی رویا
مثل گریه تلخ دیوونه
دیگه چیزی ازم نمیمونه
اگر سختم، اگر دشوار
اگر سیل مصیبت بار
اگر تلخم ،اگر بیمار
منم از عشق تو بسیار
من آن هم خون و هم گریه
که بغضش را به دریا داد
که از اوج پریدن ها
بر این ویرانه ها افتاد
چه دنیاییه دنیای زیر آب
کاش میشد زیر دریا خونه ساخت
آدم ها من را به یاد تو نمی اندازند ، اینجا هیچکس شبیه تو نیست
دلم که تنگ می شود برایت ، کنار آتش می نشینم و دریا میکشم و به درختان فکر می کنم
به نام خداوندی که ماهی را عشق دریا کرد
مهربانی را وقتی دیدم که کودکی داشت آب شور دریا را با آبنبات چوبی کوچکش شیرین می کرد
روی آن شیشه ی تب دار تورا ها کردم
اسم زیبای تورا با نفسم جا کردم
شیشه بدجور دلش ابریو بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
با سر انگشت کشیدم عکس تورا
عکس زیبای تورا سیر تماشا کردم
شاید عظمت قلب ها را با دریا مثال بزنند…
اما من دوست دارم تو را به ترنم صبحگاهی مثال بزنم…
چون در هوای تو نفس کشیدن عجیب بوی بهشت می دهد
ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت کردند ,چون دریا آرام شد خود را اسیر صیاد یافتند …
تلاطم زندگی حکمت خداست
از خدا دلی آرام می خواهم نه دنیای آرام
عکس دریای طوفانی,عکس کشتی در دریای طوفانی,عکس دریا در شب,عکس دریا خزر,عکس دریاچه چیتگر,عکس دریاچه,عکس دریای خلیج فارس,عکس دریای خزر در روسیه,عکس دریای خزر در شب,عکس دریای خزر و خلیج فارس,عکس های دریای خزر,عکس زیبای دریای خزر
تا ته قصه چ پیدا و چ پنهون باتوام..
زیر اوار مصیبت یا ک بارون با توام..
دل ب دریا زدم و کاری ب دنیا ندارم..
تو سکوت سنگین دنیا غزل خون باتوام..
هرچی تنها تر بشی دنیا تورو کم تر میخواد..
خودت اونوقت میبینی چقدر فراوون با توام
میخواهم انقدر ب پایت گریه کنم ک دریا پیش چشمانم کم بیارد
اشتباه می کنند
بعضی ها
که اشتباه نمی کنند !
باید راه افتاد …
مثل رودها که بعضی به دریا می رسند،
بعضی هم به دریا نمی رسند
رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد
شاید همه بخواهند خانه شان پنجره ای رو به دریا…. جنگل یا کوه داشته باشد اما….
من به پنجرهای رو به دبیرستان دخترانه هم راضیام
دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن
خودشو تو مرده ها جا زد و رفت
صدای موج ها . . .
گرمی . . .
آغوشت . . .
زندگی یعنی همین . . . .
آرامش . . . عشق . . . امنیت
میدونی چرا. دریا خیلی بامعرفته؟ چون اگه یه بار از ساحلش عبورکنی. تا آخر عمر با موجهاش جای پاهاتو می بوسه… دریاتم به خدا
تمام آب های روی زمین رو میتونی فرض کنی؟
اقیانوس..
دریا..
باران!
فکر کن اگه همشو بخوای با قطره چکان قطره قطره کنی چقدر میشه ؟
به همون اندازه دوستت دارم
عکس دریای طوفانی,عکس کشتی در دریای طوفانی,عکس دریا در شب,عکس دریا خزر,عکس دریاچه چیتگر,عکس دریاچه,عکس دریای خلیج فارس,عکس دریای خزر در روسیه,عکس دریای خزر در شب,عکس دریای خزر و خلیج فارس,عکس های دریای خزر,عکس زیبای دریای خزر
وداع آخرم با تو، وداعم با نفس هامه
ببین نزدیکه ویرون شم، رفیقم قلب تنهامه
یه دریا تو چشام دارم،شبم لبریز بارونه
بدون تو کسی جز من، کنار من نمیمونه
عکس دریای طوفانی,عکس کشتی در دریای طوفانی,عکس دریا در شب,عکس دریا خزر,عکس دریاچه چیتگر,عکس دریاچه,عکس دریای خلیج فارس,عکس دریای خزر در روسیه,عکس دریای خزر در شب,عکس دریای خزر و خلیج فارس,عکس های دریای خزر,عکس زیبای دریای خزر
عکس دریای طوفانی,عکس کشتی در دریای طوفانی,عکس دریا در شب,عکس دریا خزر,عکس دریاچه چیتگر,عکس دریاچه,عکس دریای خلیج فارس,عکس دریای خزر در روسیه,عکس دریای خزر در شب,عکس دریای خزر و خلیج فارس,عکس های دریای خزر,عکس زیبای دریای خزر
در مورد باران,در مورد باران کوثری,در مورد باران شعر,انشا در مورد باران,متن در مورد باران,جمله در مورد باران,شعری در مورد باران,مطلب در مورد باران,جملاتی در مورد باران,انشایی در مورد باران,اخبار در مورد باران کوثری,شعری در مورد باران پشت شیشه,شعر در مورد باران و اشک,شعر در مورد باران عشق,شعر در مورد باران پاییز,شعرهایی در مورد باران,شعر در مورد باران بهاری,شعر در مورد باران پاییزی,شعر در مورد باران و عشق,انشا در مورد باران بهاری,انشا در مورد باران به زبان انگلیسی,انشا در مورد باران اسیدی,انشا درمورد صدای باران,انشا در مورد قطره بارانی که ازابری چکید,انشا در مورد صدای باران,انشا در مورد روز بارانی,انشا ادبی در مورد باران,متن انشا در مورد باران,متن در مورد باران پاییزی,متن در مورد باران و دلتنگی,متن عاشقانه درمورد باران,متن در مورد باران با عکس,متن زیبا در مورد باران بهاری,متن ادبی در مورد باران,متن کوتاه در مورد باران,متن قشنگ در مورد باران,متن در مورد بارش باران,جملات در مورد باران,جمله عاشقانه در مورد باران,جمله ای در مورد باران,جمله زیبا در مورد باران,جمله کوتاه در مورد باران,جمله قشنگ در مورد باران,جمله هایی در مورد باران,جمله ادبی در مورد باران,زیباترین جمله در مورد باران,شعری در مورد باران از سعدی,شعر در مورد باران,شعرهای در مورد باران,مطلب در مورد باران اسیدی,مطلب در مورد باران مصنوعی,مطلب در مورد باران بهاری,مطلب در مورد باران های اسیدی,مقاله در مورد باران,مقاله در مورد باران اسیدی,مقاله در مورد باران مصنوعی,مطلب زیبا در مورد باران,مطلب قشنگ در مورد باران,جملاتی در مورد باران پاییزی,جملاتی در مورد باران,جملاتی زیبا در مورد باران,جملاتی کوتاه در مورد باران,جملات عاشقانه در مورد باران,جملات زیبا در مورد باران با عکس,جملات کوتاه در مورد باران,جملات قشنگ در مورد باران,انشایی درمورد صدای باران,انشایی در مورد قطره باران,انشایی درمورد صدای باران,انشایی درمورد زیر باران,انشای زیبا در مورد باران,انشای درمورد صدای باران,انشایی در مورد یک روز بارانی,انشایی درباره باران
مثل باران های بی اجازه ، وقت و بی وقت
در هوایم پراکنده ای و من بی هوا ناگهان خیسم از تو
کاش باران بودم و غم پنجره را می شستم
و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده
از سر عشق ندا میدادم
پاک کن پنجره از دلتنگی که هوا دلخواه است
گوش کن باران را که پیامی دارد
دست از غم بردار زندگی کوتاه است
باز کن پنجره را روز نو در راه است
غصه میسوزد مرا ، باران ببار
کوچه میخواند تو را ، باران ببار
ابرها را دانه دانه جمع کن
بر زمین دامن گشا ، باران ببار
خاک اینجا تشنه ی دلتنگی است
آسمان را کن رها ، باران ببار
باغبان از کوچه باغان رفته است
ابر را جاری نما ، باران ببار
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است
درست مثل همین باران که بی سوال فقط می بارد
دلم لک زده برای یک بار هم شده باران که می بارد
تو در خیالم که نه در کنارم باشی
هوای دونفره نه ابر می خواهد نه باران
فقط کافی ست حواسمان بهم باشد
بزن باران که امشب مست مستم
حکایت نامه عشقم رو بستم
بزن سازی بر آن چشمان مستش
بزن تا قیامت با تو هستم
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم
گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
مثل باران خاطراتت ماندنیست
لحن پر مهر صدایت خواندنیست
گر چه ما اندک زمانی در کنارت بوده ایم
تا ابد مهر و وفایت ماندنیست
انگار شکستن بغض های من فقط کار این باران هاست!
خدایا به باران بگو نبارد
برای شکستن این بغض ها دل می خواهم
نه دل گریه کردن ندارم ، نه دستی که اشک هایم را پاک کند
خدایا
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمی کند
تو غافلگیری رگبار بودی
و من مردی که چتر به همراه نداشت
دعای باران چرا ، دعای عشق بخوان …
این روزها دل ها تشنه ترند تا زمین ها
برای چشم هایم نماز باران بخوان !
بغض کرده ، ابری ست ، اما نمی بارد
گاهی ممکن است یادت برود دانه هایت را کجا کاشته ای
باران به تو خواهد گفت ، بگذار تا ببارد
میگویند باران که میزند بوی “خاک” بلند می شود …
اما اینجا باران که میزند بوی “خاطره ها” بلند میشود !
خیس ِ
خیس ِ
خیس…
دلم “تو” را میخواهد و
دنیا دنیا باران…
فصل باران است بارانی شویم / از درون جوشیم و طوفانی شویم
بوی خاک و بوی نمناک چمن / کیف دارد زیر باران تر شدن
در تمام قطره ها تکثیر شو / زیر باران خدا تطهیر شو . . .
پرستوی مهاجر من
بازگرد
بهار می شوم
آسمان هم دل تنگ توست
بی بهانه
می بارد …
((محمد شیرین زاده)
صدای نم نم باران خواب را از چشمانم ربوده بود . هر کاری کردم نتوانستم چشمان منتظرم را با شهر خواب آلود همراه سازم . از جایم بلند شدم . آرام آرام به سمت
حیاط حرکت کردم . صدای چک چک باران نزدیک و نزدیکتر می شد . فضا مملو از بوی باران شده بود . وقتی به حیاط رسیدم با آهنگ باران همراه شدم.
چشمها را باید شست جور دیگر باید دید
چترها را باید بست زیر باران باید رفت
فکر را ، خاطره را زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید عشق را زیر باران باید جست
هرکجا هستم باشم آسمان مال من است
پنجره ، فکر ، هوا عشق ، زمین مال منست
وقتی همنفس باران شدم خودم را بدستش سپردم . حال برخورد قطرات باران را به صورتم حس میکردم . هر قطره از باران جان تازه ای به کالبدم می دمید و زخمهای
دلم را با هر ترنمش تسکین می داد . سر مست باران گشته بودم احساس عجیبی داشتم یک نوع احساس سبکی …
دستانم را به سوی خدا بلند کردم و چشمانم به آسمان دوخته شد . ناگهان درهای آسمان باز گشت . صیحه ای از دل آسمان بلند شد و بر قلبم نشست . برخیز و
روحت را با باران نگاهت جان تازه ای بخش . نوری از آسمان بر قلبم فرود آمد و قطرات اشک بر بستر خشک تنهایی ام جاری گشت .
حرفهایم را با او زدم و تمام دردها را با او گفتم …
خیلی وقته دیگه بارون نزده
رنگ عشق به این خیابون نزده
خیلی وقته ابری پرپر نشده
دل آسمون سبک تر نشده
مه سرد رو تن پنجره ها
مثل بغض توی سینه ی منه
ابر چشمام پر اشکه ای خدا
وقتشه دوباره بارون بزنه
خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بد جوری دلتنگ شده
بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست
حرف عشق تو رو من با کی بگم؟
همه حرفها که آخه گفتنی نیست
خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده
زیر باران بیا قدم بزنیم
حرف نشنیده ای به هم بزنیم
نو بگوییم و نو بیندیشیم
عادت کهنه را به هم بزنیم
و ز باران، کمی بیاموزیم
که بباریم و حرف کم بزنیم
کم بباریم اگر، ولی همه جا
عالمی را به چهره نم بزنیم
سخن از عشق، خود به خود زیباست
سخن عاشقانه ای به هم بزنیم
قلم زندگی به دل است
زندگی را بیا رقم بزنیم
سالکم قطره ها در انتظار تواند
زیر باران بیا قدم بزنیم
وﻗﺘﻴﻜﻪ ﺗﻨﮓ ﻏﺮوب، ﺑﺎرون ﺑﻪ ﺷﻴﺸﻪ ﻣﻲزﻧﻪ
ﻫـﻤـﻪ ﻏﺼـﻪﻫﺎی دﻧـﻴﺎ ﺗـﻮی ﺳﻴـﻨـﻪی ﻣـﻨﻪ
ﺗﻮی ﻗﻄﺮهﻫﺎی ﺑﺎرون، ﻣﻴـﺸﻜﻨﻪ ﺑﻐﺾ ﺻِﺪام
دﻳﮕﻪ ﻏﻴﺮ از ﻳﻪ دوﻧﻪ ﭘـﻨﺠﺮه ﻫﻴﭽﻲ ﻧﻤﻴﺨﻮام
ﭘﺸﺖ اﻳﻦ ﭘﻨﺠﺮه ﻣﻴﺸﻴﻨﻢ و آواز ﻣﻴﺨﻮﻧﻢ
ﻣﻨﺘﻈﺮ واﺳﻪ رﺳﻴﺪﻧﺖ ﺗﻮ ﺑﺎرون ﻣﻲﻣﻮﻧﻢ
زﻳـﺮ ﺑـﺎرون اﻧﺘﻈﺎرت رﻧﮓ ﺗـﺎزهای داره
ﻣﻨﻢ ﻋﺎﺷﻖﺗﺮم اﻧﮕﺎر، وﻗﺘﻲ ﺑﺎرون ﻣﻲﺑﺎره
ﺑﻌﻀﻲ وﻗﺘﺎ ﻛﻪ ﻣﻴﺎی ﺳﺮ روی ﺷﻮﻧﻢ ﻣﻴﺬاری
ﺗـﻤﻮم ﻏﺼـﻪﻫﺎ رو از دل ﻣـﻦ ﺑـﺮ ﻣـﻲداری
اﻣﺎ اﻳﻦ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ ﺧﻮاﺑﻪ، ﺧﻮاب ﭘﺸﺖ ﭘﻨﺠﺮه
وﻗﺖ ﺑـﻴﺪاری ﺑـﺎزم ﻏﻢ ﻣﻴﺸﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﺣﻨﺠﺮه
ﻏﻢ ﻣﻴﺸﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﺣﻨﺠﺮه
باران ببار …
بگذار اشک هایم غریب نباشند …
دلم به عظمت باران برایت دلتنگی میکند… ؛
امروز عجیب؛
بی واژه؛
بی حصار… ؛
می خواهمت…
دمش گرم ، باران را میگویم ، به شانه ام زد و گفت :
خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می بارم . . .
پشت پنجره نشسته ام و باران میبارد …
ناودانی چشمانم سرازیر شده است !
دل من کلبه بارانی است و تو آن باران بی اجازه ای که ناگهان در احساس من چکه می کنی …
وقتی به هوای دیدنت قلب ابرها هم تند تند میتپد …
یاد تو مثل چیزی شبیه یک قطره باران بر لب های خشک و ترک خورد ام لیز میخورد …
تنها ادامه میدهم در زیر باران
حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم
میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشم
ببار باران من نه چتر دارم نه یار . . .
با ابرها چه غصهی پنهانیست؟
این عصرِ چندشنبهی بارانیست؟
وقتی که میبُریم مدام از هم
این عشق نیست ، چاقوی زنجانیست !
حکمت باران در این ایام می دانی که چیست ؟
آب و جارو میشود بهر محرم کوچه ها . . .
السلام علیک یا اباعبدالله
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ، ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه ، خدایا ، بهانه ای . . .
به باران دل نبند
که هر چهار فصل دیوانهات خواهد کرد
اگر ببارد ، از شوق
اگر نبارد ، از دلتنگی . . .
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم
از تمام زمین یک خیابان را
و از تمام تو
یک دست که قفل شود در دست من . . .
“پاییز” مرا عاشق میکند
“باران” عاشق تر
حالا تو بگو
این “باران پاییزی” با من چه میکند . . . ؟
ترنم باران را نصار چشمانت میکنم نازنینم
تا شبنمی شود بر سرخی گونه هایت
و داغی بوسه ام را به پیشانی ات به یادگار میگذارم و دست نوازشم را
به موهایت هدیه میکنم ، که تا عمر داری مرا از خاطر نبری . . .
باران میبارد ، به حرمت کداممان نمیدانم
من همین قدرمیدانم ، باران صدای پای اجابت است
خدا با همه جبروتش ، دارد ناز میخرد ، نیاز کن . . .
باران که میبارد
دلم برایت تنگ تر می شود
راه می افـتم
بدون ِ چتر ، من بـغض می کنم ، آسمان گـریـه . . .
گاهی آنقدر بی تابم
که استعاره از باران می شوم
گوش کن پنجره ها
وقتی دلتنگ می شوند
نام مرا فریاد می زنند …
((محمد شیرین زاده))
خودم را
جایی گم کرده ام
شاید کنار خاطره تو
در کوچه ی باران
شاید لب یک پنجره
و یا شاید
در خیابانی که
میدانی را دور می زند و
به خانه تو می رسد …
دستم را روی سینه ام می گذارم
اما
از ضربان قلب ام خبری نیست !
((محمد شیرین زاده))
وقتی باران به صدا درمی آید…
آیا تا کنون به بارش باران فکر کرده ایم ؟
باران که می بارد ، بعضی ها دلشان می گیرد وخیلی ها شاعر می شوند. آخر تازه یادشان می افتد که احساسات فطری پاک و زلالی هم هست که در لابه لای افکار مادّی و تکراری روزمره ، فراموشش کرده بودند.
وقتی باران می آید، دیگر، مردم ، خودشان را برای چیزهای کم ارزش و بیهوده معطل نمی کنند، حتی جلوی زیباترین ویترینهای مجللترین مغازه ها هم خالی است.هر که را می بینی با عجله به سوی مقصد حرکت می کند یعنی باران باعث می شود که انسان مقصدش را فدای زرق و برقها نکند.
سواره ها نیز در بارش باران بیشتر از قبل ، دلشان برای پیاده ها می سوزد و زودتر آنها را سوار می کنند. یعنی باران ، مردم را سخاوتمندتر و سخاوتمندان را دلسوزتر می کند.
باران که می بارد، مردم صمیمی تر ، متحدتر و فداکارتر می شوند. چرا که خیلی ها را می شود دید که یک نفر دیگر را زیر چتر خود گرفته اند.
باران ، زمین را پاک می سازد ، هوا را تصفیه می کند و برخی ویروسها را از بین می برد و شاید آن وقت مردم کمی پاکتر زندگی کنند!
وقتی باران بر خاک ، کشتزارها و کوهها فرو می ریزد ، حیات ، جان می گیرد و همه به تداوم زندگیشان امیدوارتر می شوند و ممکن است برای یک بار هم که شده صاحب باران را شکر گویند.
در بارش باران عدالت را هم می توان دید. چرا که قطره ها ، در همهء محله های یک شهر و یا بر بام همهء خانه های یک محله ، با یک نواخت مساوی فرو می ریزند.
وقتی که باران میآید، گاهی سالهای کودکی ، قیل و قال آرامش بخش مدرسه! و درس «باران آمد ، آن مرد ، در باران آمد » در ذهنها رژه می روند و آن وقت تازه یادمان می افتد که آن مرد ، در باران نیامد. پس می شود کمی هم برای آمدن او (روحی فداه) دعا کرد.
باران ، سرشار از خیر و برکت است و آن باران نیز، آن باران سرنوشت سازی که از هوای ابری چشمها بر گونه هایمان می نشیند و سبب می شود که بهتر بتوانیم مسیر زندگیمان را عوض کنیم. زیرا باران کمیاب اشکها، توفیق توبه را سهل الوصول تر می کند.
قطره های اشک می توانند بغض سنگین تاریخ معصومان مظلوم را نیز بشکنند و آموزه های بی بدیل مردان شهید روز دهم را در سینه ها زنده و بالنده نگهدارند. چرا که حسین علیه السّلام بیش و پیش از آن که تشنهء آب باشند تشنهء اندیشهء انسانهای زمانها هستند.
پس ای باران عزیز! ما را تنها نگذار.
وای ؛ باران باران
شیشه ی پنجره را بَاران شست.
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پرمرغان نگاهم را شست.
«حمید مصدق»
کاش بارانی ببارد قلبها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند
بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک بی بار دعا را تر کند
مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا نا کجا را تر کند
چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران که می بارد شما را تر کند
شعر: دیشب باران قرار با پنجره داشت
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک، چک چک… چکار با پنجره داشت؟
می توان در قاب خیس پنجره
چک چک آواز باران را شنید
می توان دلتنگی یک ابر را
در بلور قطره ها بر شیشه دید
می توان لبریز شد از قطره ها
مهربان و بی ریا و ساده بود
می توان با واژه های تازه تر
مثل ابری شعر باران را سرود
می توان در زیر باران گام زد
لحظه های تازه ای آغاز کرد
پاک شد در چشمه های آسمان
زیر باران تا خدا پرواز کرد.
یک حس عجیب ، یک غزل ، بارانی
غمهای بزرگ یک بغل ، بارانی
هر روز به روی ریل بی تابی ها
درگیر هزار و یک شتل ، بارانی
از کودکیش چقدر دور است اما
عاشق شدنش چه بی محل ، بارانی
ای کوچه ی خاطرات ، من هم بازی
گرگم به هوا ، اتل متل ، بارانی
یک ظهر صدای شیشه ی همسایه
با شیطنت حسن کچل ، بارانی
بعد از گذر تمام آنها امروز
آلوده به ذهن مبتذل ، بارانی
شعر / فصل باران
چتر سفید و قرمز
زرد و بنفش و آبی
مثل شکوفه های
سیب و به وگلابی
روی سربچه هاست
تو راه کودکستان
تو فصل پاییز شده
مدرسه ها گلستان
بارون میاد جَرجَر
تو کوچه و خیابون
شر شر آب می خونه
رسیده فصل بارون
وقتی بارون می*یاد خیس می*شن آجرا تو کوچه*ها
می*پیچه توی کوچه خیال ما، بوی خاطره*ها
خدای بارون تو آسمون، درست می*کنه رنگین*کمون
کبوترها بال و پرزنون پرمی*کشن سوی آسمون
خدای بارون تو آسمون درست می*کنه رنگین*کمون
همه اینو می دونن
که بارون
همه چیز و کسمه
آدمی و بختشه
حالا دیگه وقتشه
که جوجه ها را بشمارم
چی دارم چی ندارم
بقاله برادرم
می رسونه به سرم
آخر پاییزه
حسابا لبریزه
یک و دو ! هوشم پرید
یه سیاه و یه سفید
جا جا جا
شکر خدا
شب و روزم بسمه
و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم
شب تا سحر من بودم و لالای باران
اما نمی دانم چرا خوابم نمی برد
غوغای پندار نمی بردم
غوغای پندارم نمی مرد
غمگین و دلسرد
روحم همه رنج
جان همه درد
آهنگ باران دیو اندوه مرا بیدار می کرد
چشمان تبدارم نمی خفت
افسانه گوی ناودان باد شبگرد
از بوی میخک های باران خورده سرمست
سر می کشید از بام و از در
گاهی صدای بوسه اش می آمد از باغ
گاهی شراب خنده اش در کوچه می ریخت
گه پای می کوبید روی دامن
کوه
گه دست می افشاند روی سینه دشت
آسوده می رقصید و می خندید و میگشت
شب تا سحر من بودم و لالای باران
افسانه گوی ناودان افسانه می گفت
پا روی دل بگذار و بگذر
بگذار و بگذر
سی سال از عمرت گذشته است
زنگار غم بر رخسارت نشسته است
خار ندامت در دل تنگت
شکسته است
خود را چنین آسان چرا کردی فراموش
تنهای تنها
خاموش خاموش
دیگر نمی نالی بدان شیرین زبانی
دیگر نمی گویی حدیث مهربانی
دیگر نمی خوانی سرودی جاودانی
دست زمان نای تو بسته است
روح تو خسته است
تارت گسسته است
این دل که می لرزد میان سینه تو
این دل که دریای وفا و مهربانی است
این دل که جز با مهربانی آشنا نیست
این دل دل تو دشمن تست
زهرش شراب جام رگهای تن تست
این مهربانی ها هلاکت میکند از دل حذر کن
از دل حذر کن
از این محبت های بی حاصل حذر کن
مهر زن و فرزند را از دل بدر کن
یا درکنار زندگی ترک
هنر کن
یا با هنر از زندگی صرف نظر کن
شب تا سحر من بودم و لالای باران
افسانه گوی ناودان افسانه میگفت
پا روی دل بگذار و بگذر
بگذار و بگذر
یک شب اگر دستت در آغوش کتاب است
زن را سخن از نان و آب است
طفل تو بر دوش تو خواب است
این زندگی رنج و عذاب است
جان
تو افسرد
جسم تو فرسود
روح تو پژمرد
آخر پرو بالی بزن بشکن قفس را
آزاد باش این یک نفس را
از این ملال آباد جانفرسا سفر کن
پرواز کن
پرواز کن
از تنگنای این تباهی ها گذر کن
از چار دیوار ملال خود بپرهیز
آفاق را آغوش بر روی تو باز است
دستی
برافشان
شوری برانگیز
در دامن آزادی و شادی بیاویز
از این نسیم نیمه شب درسی بیاموز
وز طبع خود هر لحظه خورشیدی برافروز
اندوه بر اندوه افزودن روا نیست
دنیا همین یک ذره جا نیست
سر زیر بال خود مبر بگذار و بگذر
پا روی دل بگذار و بگذر
شب تا سحر من بودم و لالای
باران
چشمان تبدار نمی خفت
او همچنان افسانه می گفت
آزاد و وحشی باد شبگرد
از بوی میخک های باران خورده سرمست
گاهی صدای بوسه اش می آمد از باغ
گاهی شراب خنده اش در کوچه می ریخت
آسوده می خندید و می رقصید و می گشت
همه چیز گاه اگر کمی تیره می نماید …..
باز روشن می شود زود
تنها فراموش مکن
این حقیقتی است
بارانی باید
تا که رنگین کمانی بر آید
و لیمو هایی ترش
تا که شربتی گوارا فراهم شود
و گاه روزهایی در زحمت تا که از ما انسانهایی تواناتر بسازد
خورشید دوباره خواهد درخشید
زود خواهی دید
اشک سحر زداید از لوح دل سیاهی
خرم کند چمن را باران صبحگاهی
عمری ز مهرت ای مه شب تا سحر نخفتم
دعوی ز دیده من و ز اختران گواهی
آخرین برگ سفر نامه ی باران این است
که زمین چرکین است
شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی
ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس
آه، باران
ریشه در اعماق اقیانوس دارد – شاید –
این گیسو پریشان کرده
بید وحشی باران.
یا، نه، دریایی است گویی، واژگونه، بر فراز شهر،
شهر سوگواران.
هر زمانی که فرو می بارد از حد بیش
ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر، با تشویش:
رنگ این شب های وحشت را
تواند شست آیا از دل یاران؟
چشم ها و چشمه ها خشک اند.
روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ،
همچنان که نام ها در ننگ!
هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد.
آه، باران،
ای امید جان بیداران!
بر پلیدی ها – که ما عمری است در گرداب آن غرقیم –
آیا، چیره خواهی شد؟
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه را باید شست .
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چتر را باید بست،
زیر باران باید رفت .
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد .
با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت .
دوست را، زیر باران باید جست .
زیر باران باید با زن خوابید .
زیر باران باید بازی کرد .
زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد. نیلوفر کاشت، زندگی تر شدن پی درپی،
زندگی آب تنی کردن در حوضچه ” اکنون” است .
ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه کن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
دلا خون شو خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار
دلا خون شو خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار
به سرخی لبای سرخ یار
به یاد عاشقای این دیار
به داغ عاشقای بی مزار ای بارون
ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه کن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
ببار ای ابر بهار
با دلُم به هوای زلف یار
داد و بیداد از این روزگار
ماهُ دادن به شبهای تار ای بارون
ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه کن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
دلا خون شو خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار
دلا خون شو خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار
به سرخی لبای سرخ یار
به یاد عاشقای این دیار
به داغ عاشقای بی مزار ای بارون
ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه کن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
با دلُم گریه کن، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
ای که بوی باران شکفته در هوایت
یاد از آن بهاران که شد خزان به پایت
شد خزان به پایت بهار باور من
سایه بان مهرت نمانده بر سر من
جز غمت ندارم به حال دل گواهی
ای که نور چشمم در این شب سیاهی
چشم من به راهت همیشه تا بیایی
باغ من، بهارم، بهشت من کجایی
جان من کجایی، کجایی، که بی تو دل شکسته ام
سر به زانوی غم نهادم به گوشه ای نشسته ام
آتشم به جان و خموشم چو نای مانده از نوا
مانده با نگاهی به راهی که می رود به ناکجا
ای گل آشنا، بی قرارم… بیا
وای از این غم جدایی
وای از این غم جدایی
من نمیگویم درین عالم
گرم پو، تابنده، هستی بخش
چون خورشید باش
تا توانی،
پاک، روشن،
مثل باران،
مثل مروارید باش
سایه ها زیر درختان در غروب سبز می گریند
شاخه ها چشم انتظار سرگذشت ابر
و آسمان چون من غبار آلود دلگیری
باد بوی خاک باران خورده می آرد
سبزه ها در رهگذر شب پریشانند
آه کنون بر کدامین دشت می بارد
باغ حسرتناک بارانی ست
چون دل من در هوای گریه سیری
باران، قصیده واری،
– غمناک –
آغاز کرده بود.
می خواند و باز می خواند،
بغض هزار ساله ی درونش را
انگار می گشود
اندوه زاست زاری خاموش!
ناگفتنی است…
این همه غم؟!
ناشنیدنی است!
پرسیدم این نوای حزین در عزای کیست؟
گفتند: اگر تو نیز،
از اوج بنگری
خواهی هزار بار از اوج تلخ تر گریست!
بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبار این کوچه باغها را
که در زلالش
سحر بجوید
ز بیکرانها
حضور ما را
به جستجوى کرانههایى
که راه برگشت از آن ندانیم
من و تو بیدار
و محو دیدار
سبک تر از ماهتاب
و از خواب
روانه در شط نور و نرما
ترانهاى بر لبان بادیم
به تن همه شرم و شوخ ماندن
به جان جویان
روان پویان بامدادیم
ندانم از دور و دوردستان
نسیم لرزان بال مرغى است
و یا پیام از ستارهاى دور
که مىکشاند
بدان دیاران
تمام بود و نبود ما را
درین خموشى و پردهپوشى
به گوش آفاق مىرساند
طنین شوق و سرود ما را
چه شعرهایى که واژههاى برهنه امشب
نوشته بر خاک و خون و خارا
چه زاد راهى به از رهایى
شبى چنان سرخوش و گوارا!
درین شب پاى مانده در قیر
ستاره سنگین و پا به زنجیر
کرانه لرزان در ابر خونین
تو دانى آرى
تو دانى آرى
دلم ازین تنگنا گرفته
بهانه بهر خدا گرفته
بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبار این کوچه باغها را
که از زلالش سحر بجوید،
ز بیکرانها،
حضور ما را.
آهسته می تراود از این غم ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه خدایا بهانه ای !
باران بهار برگ پیغام تو بود
یا نامه ای از کبوتر بام تو بود
هر قطره حکایتی شگرف از لب تو
هر دانه برف حرفی از نام تو بود
باران! باران! دوباره باران! باران
باران! باران! ستاره باران! باران!
ای کاش تمام شعرها حرف تو بود
باران! باران! بهار! باران! باران!
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک چک چک چکار با پنجره داشت؟
پنجره ی باران خورده ات را باز کن
چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است . . .
بغض هایم را به آسمان ، سپرده ام
خدا به خیر کند باران امشب را . . . !
دیـر آمدی بـاران
دیـــــر
من در جــایـــی
در حجـــم نبــودن کســی خشکیـــدم . . .
باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است
که می گویم : من تنها نیستم ، تنها منتظرم . . .
حسن باران این است ، که تبسّم دارد
گرد غم از همه چیز ، از همه جا می گیرد
همه جا بر همه کَس می بارد
و تعلق دارد به جهانی از عشق . . .
مثل باران های بی اجازه
وقت و بی وقت
درهوایم پراکنده ای
و من
بی هوا
ناگهان خیسم از تو !
باران همیشه می بارد ، اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند
نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن . . .
عاشقانه برای همسرم,متن عاشقانه برای همسرم,عاشقانه هایی برای همسرم,جملات عاشقانه برای همسرم,عاشقانه ای برای همسرم,پیامک عاشقانه برای همسرم,عاشقانه ها برای همسرم,نامه عاشقانه برای همسرم,متنی عاشقانه برای همسرم,جمله عاشقانه برای همسرم,عاشقانه برای همسر,پیامک عاشقانه برای همسر,شعر عاشقانه برای همسر,لالایی عاشقانه برای همسر,نامه عاشقانه برای همسر,شعرهای عاشقانه برای همسر,پیامک عاشقانه برای همسر عزیزم,پیامک عاشقانه برای همسر خود,پیامک عاشقانه برای همسر93,پیامک عاشقانه برای همسران,پیامک عاشقانه برای همسر 94,پیامک عاشقانه برای همسر92,اس.ام اس عاشقانه برای همسر خود,اس ام اس عاشقانه برای همسران,شعر عاشقانه برای همسر مهربانم,شعر عاشقانه برای همسر عزیزم,شعر عاشقانه برای همسرت,شعرهای عاشقانه برای همسرم,شعری عاشقانه برای همسر,شعر عاشقی برای همسر,اشعار عاشقانه برای همسر,اشعار عاشقانه برای همسرم,شعر عاشقانه کوتاه برای همسر,لالایی های عاشقانه برای همسر,لالایی عاشقانه برای همسر,لالایی عاشقانه برای شوهر,عاشقانه هایی برای همسر,وبلاگ عاشقانه هایی برای همسرم,عاشقانه هایی برای شوهرم,عاشقانه هایی برای همسرم,سایت عاشقانه هایی برای همسرم,عاشقانه هایی برای تولد همسرم,عاشقانه هایی به همسرم,عاشقانه هایی با همسرم,جملات عاشقانه برای همسرمان,جملاتی عاشقانه برای همسرم,جملات عاشقانه برای همسر,جملات عاشقانه برای همسر عزیزم,جملات عاشقانه برای همسر اینده,جملات عاشقانه برای همسر 94,زیباترین جملات عاشقانه برای همسرم,جملات کوتاه عاشقانه برای همسرم,جملات عاشقانه برای تولد همسرم,نامه ای عاشقانه برای همسرم,نامه های عاشقانه برای همسرم,نوشتن نامه عاشقانه برای همسر,متن نامه عاشقانه برای همسر,نامه عاشقانه برای تولد همسر,نامه ای عاشقانه برای همسر,نامه عاشقانه برای تولد همسرم,نامه ی عاشقانه برای همسرم,شعری عاشقانه برای همسرم,شعرهای کوتاه عاشقانه برای همسر,شعرهای عاشقانه برای تولد همسر,شعرهای عاشقانه زیبا برای همسر,زیباترین شعرهای عاشقانه برای همسر,عاشقانه ای برای همسر,عاشقانه ای برای شوهرم,جمله ای عاشقانه برای همسرم,عاشقانه ای برای همسرم,عاشقانه ای به همسرم,عاشقانه ای برای همسر عزیزم,عاشقانه ای برای تولد همسرم,عاشقانه ای برا همسرم
به خودم می بالم که در این عصر یخی
همسری دارم که دلش آینه ی خورشید است
گویند باغبان عمری طولانی دارد
چون با گل سر و کار دارد
ولی من عمر طولانی تر از باغبان دارم
چون همسری زیباتر از گل دارم
خورشید را باور دارم
حتی اگر امروز درخشش را نبینم
عشق را باور دارم
حتی اگر ذره ای به چشم اید
او را باور دارم
حتی اگر همینک صدایش را نشنوم
شبی بود برفی
هوا سرد بود و کولاک
بهانه ای برای با هم بودن!
زیر چترم تا پایان کوچه همراه شدی
کاش هوا همیشه سرد و برفی باشه
تا من و تو بهانه ای برای با هم بودن داشته باشیم!
یاد و خاطرت از دلم نرفت
چشمای تو هیچ وقت از یادم نرفت
یاد عشقت مونده تو قلب من…
کلی می جنگن با هم تا اسیر بگیرن
ما نجنگیده اسیرتیم با وفا
پیامک میدهم اکنون برایت
به قربان دو چشمان سیاهت
بده اس ام اسی تا شاد گردم
دلم کرده کنون خیلی هوایت
بسوزد خانه لیلی و مجنون که
رسم عاشقی در عالم انداخت
اگر لیلی به مجنون داده می شد
دل هیچ عاشقی رسوا نمی شد
کمر بسته ام به خودکشی بیخیـــال هم نمی شوم …
هم دست اند با من این سیگارهای تلخ و این لحظه های تنهایی و این خاطرات تلخ
یک سنگ کافی است برای شکستن شیشه
یک جمله کافی است برای شکستن قلب
یک بیت کافی است برای عاشق شدن
و یک دوست کافی است برای تمام زندگی
میگن نارنگی چون پوستش زود کنده میشه
نارنگیتیم هلو
عشق یعنی اختیار بدی که نابودت کنند
ولی اعتماد کنی که این کار را نمی کنند
بسیار تماشایی و آراسته ای
از رونق ماه آسمان کاسته ای
انگار نه انگار که ما را دیدی
از روی کدام دنده بر خاسته ای ؟
یادت هست ، خیالت هست ، خاطراتت هست
فقط کمی جای تو خالیست
نمی آیی ؟
با هر قدمی که دور شدی روحم خراشی خورد
حالا با هر نسیمی درونم می سوزد
چقدر سخته
تو دنیا هیچ چیز غیر قابل توضیح تر از این اتفاق نیست
که آنکه من بزرگش کردم
کوچکم کرد !
تو مرا میفهمی
من تو را میخوانم
و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است
من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم
و تو هم میدانی
تا ابد در دل من میمانی…
برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست…
برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست …
برای تویی که احسا سم از آن وجود نازنین توست …
برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد…
برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی…
برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است…
برای تویی که قلبت پـا ک است …
برای تویی که عـشقت معنای بودنم است…
برای تویی که آرزوهایت آرزویم است…
هرقدر رفاقت بکنم می ارزی
اظهار صداقت بکنم می ارزی
آنقدر عزیزی تو برایم ای دوست
صدبار که یادت بکنم می ارزی
زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم
دوست داشتن تــــــــــــــــــــــو …
مهربانم
به اندازه آسمانی بی کران و دریایی زلال تو را تقدیس می کنم
و کلام آبی رنگت را بر خانه دلم می نگارم
و تنها واژه محبتم از آن توست
دیگر نسبت به هم بیگانه نیستیم
احساسمان، آرزوهایمان و نگاهمان با هم گره می خورد
من تو را در قصه های شیرین عاشقانه ام جا داده ام
اکنون، فصلی سبز را با هم آغاز می کنیم
فصل خوش شکفتن، فصلی پر از احساس ، همدلی و دلدادگی
پنجره های زندگی مان را به روی امید و شادی باز خواهیم کرد
و ترانه خوش آهنگ صمیمیت را با هم خواهیم خواند
گل هایی از مهربانی و خوشبختی در باغچه دلمان خواهیم کاشت
تا بعد از این صداقت مان
صدای زلال خوشبختی ما را به افق های دور دست برساند
من همیشه
از میان هزاران واژه برای تو
دوستت دارم را انتخاب می کنم.
وقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد،
هیچ فاصله ای دور نیست،
هیچ زمانی زیاد نیست
و هیچ عشق دیگری
نمی تواند آن دو را از هم دور کند.
محـــــــکم ترین برهـــــان عــــــشق، اعتـــــــــماد است..
“دوستت دارم” هایت را به کسی نگو
نگه دار برای خودم
من جانم را
برای شنیدنش
کنار گذاشته ام . . .
من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم
که تو خلق شده ای برای من
تا زیباترین زندگی را برایم بسازی
عزیزم از صمیم قلبم سالروز عقد زندگی مشترکمان را
لحظاتی در زندگی وجود دارند که
آنقدر دلتنگ کسی می شوید که
فقط می خواهید او را از رویایتان
بر چینید و در واقعیت درآغوش بکشید
هنوز هم نمی دانم اینجا چه فصلیست
که من کال ماندم و به تو نمی رسم
چون خیالت همه شب مونس و دمساز من است
شرم دارم که شکایت کنم از تنهایی
ماه من
نماز آیات می خوانم
وقتی گرفته ای …
خداوند پرسید : می خوری یا می بری ؟
گفتم می خورم ، اما افسوس که نمی دانستم لذت ها را می برند
و غصه ها را می خورند
بادی بذر تـو را در دلـــم انداخـــت و ُ رفــت
من مانـــده ام و ُ این ریشــه ی قطــور دلــدادگی
و هـــزار جــوانه ی شــکفته از یـادَت
راه کـه میروی عقـب میمــانـم …
نـه بــرای اینکــه نخواهـم با تو هم قــــدم باشـم …
میخواهـم پا جـــای پاهــایــت بگـــذارم …
میخواهـم رد پــایــت را هــیچ خــیابــانی در آغوش نکشـَـد …!!!
تــو تمـامـا” برای منی
خدایم را دوست دارم و با وفاتر از او سراغ ندارم
به رسم همین وفاداریست که کسانی را که دوست دارم به او می سپارم
من از قبل “باخته” بودم
“مچ انداختن”
بهانه ای بود؛
برای گرفتن دوباره ی “دست تو”
از تمام دار دنیا
تنها یک چیز دارم : دوستت !
هیچ رویایی به پای بیداریم با تو نمیرسد
خواب ها فقط خودشان را اذیت می کنند !
خوبان را باید روی چشم ها گذاشت …
کجایی ؟! چشم هایم بهانه ات را گرفته اند !
فانوس شب وداع ، با هر سوسو
می گفت که آن کوچه ی رویایی کو
او بود و کمی شعر و هوایی ابری
امروز نه ابریست ، نه شعریست ، نه او
شمردن ستاره ها سخت نیست
اگر تو بگویی به اندازه ی ستاره های آسمان دوستم داری …
کارگر خسته ای سکه ای از جیب کت کهنه اش درآورد تا صدقه دهد
ناگهان جمله ای روی صندوق دید و منصرف شد
صدقه عمر را زیاد می کند
آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گیج می شوند
گل ها تعجب می کنند
اندازه ی یه سر کبریت دلم برایت تنگ شده
کوچیکه ولی دنیا رو به آتیش می کشه
تو که باشی بس است …
مگر من جز “نفس” چه میخواهم ؟
احتیاجی به تسبیح نیست
دستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر “دوست داشتن” می دهم !
از تو دور بودن پر توقعم کرده …
حالا دیگر تمام تو را میخواهم تا بشوم ثروتمند ترین فرد روى زمین !
مرخصی ندارد
حتی وقت استراحت ندارد
حقوق و مزایا ندارد
بیمه ندارد
ترفیع و پست و مقام ندارد
استعفا یا اخراج شدن ندارد
بازنشستگی و از کار افتادگی هم ندارد
با این حال دوست داشتنی ترین شغل دنیاست ، عاشق تو بودن !
من قصه تو را تا ابد اینگونه آغاز میکنم :
یکی بود
هنوزم هست
خدایا همیشه باشد …
باران بهانه ی آسمان است
وقتی دلش برای تو تنگ می شود !
و مهربانیت از دور چه عجیب نزدیک است
حس میکنم جغرافیا ، دروغ تاریخ است …
به عشقت تا ته دنیا ، به جنگ هر کسی میرم
چه تقدیری از این بهتر ، که از عشق تو میمیرم ؟
هیچ جزر و مدی نمی تواند آشفته ام کند
وقتی سرم روی سینه تو بالا و پایین می رود !
بگذارید انشا بنویسم …
موضوع : علم بهتر است یا ثروت ؟
به نام خدا
هیچکدام ، فقط و فقط خود تو !
کل دنیا هم بگویند دوستم دارند فایده ندارد
اما دوستت دارم های تـــــــــــــو چه غوغایی می کند ؟!
بیا با هم رفت و آمد نکنیم !
مثلا وقتی می آیی نرو …
زندگی یعنی
همین که تو باشی و من دیوانه وار دوستت بدارم !
صندلیت را کنار صندلیم بگذار !
همنشینی با تو یعنی تعطیلی رسمی تمام دردها …
با تو می شود هر روز یک عمر زندگی کرد
و در فردای چشمانت باز به دنیا آمد !
دلبندم …
من دلم فقط روی دل تو بند می شود !
دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست
مرا شاد میکند و لبخند را به دنیایم هدیه میکند
حتی این روزها گاهی پرواز میکنم
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم …
به دلم نشستی ولی دو زانو !
معذب نباش ، برو عقب قشنگ تکیه بده
پاهاتم دراز کن ، این دل فقط جای توئه …
آنقدر که بودن تو را می خواهم ، بودن خود را نمی خواهم
چقدر زیباست این عشق ؛ محو تو شدن را دوست دارم
پاییز یا زمستان چه تفاوتی دارد ؟
حضورت ، صدایت ، نفس هایت
و گرمی دستانت بهاری میکند سرزمین مرا …
یک فرصت به من بده که غلط ببوسمت
و تمام طول سال را جریمه ام کن که از روی آن هزار بار تمرین کنم !
در میان گلها عطر یادت را می بویم …
آسمانی تر از آنی که به نوشتن درآیی !
به سرت روسری آبی و صورت چون ماه …
آسمانی تر از این عشق چه دارد دنیا ؟
سجاد شهیدی
تمام زندگیم را
فدای “میمی”میکنم که آخر نامم میگذاری…!
فاطمه یوسفوند
چه دروغ بزرگیست که اینجا شهر پر جمعیتی ست!
تو که نیستی
اینجا هم خالی از آدم است…
لاله صاحبدل
بعضی ها خیال می کنند
دوست داشتن
ساده است
خیال می کنند
باید همه چیز خوب باشد
تا بتوانند کسی را عاشقانه دوست داشته باشند
اما…
من می گویم
دوست داشتن درست از زمانی شروع می شود
که بی حوصله می شود
که بهانه می گیرد
که یادش می رود بگوید
دلتنگ است
یادش می رود
با شیطنت بگوید
دوستت دارم
دوست داشتن از زمانی شروع می شود
که خنده هایتان بغض شود
بغض هایتان آغوش بخواهد
و ببینید آغوشش کمرنگ است
اگر در روزهای ابری و طوفانی
دوستش داشتی
شــــــــــاهکار کرده ای
پـس کـی تـمــام میـشـود…
شـبـهـــایی کــه دور از تــو
بــا خـیـال چشمـانت
تــا سـحــر چـشم بـر هـم نـمی گـذارم…
حـسـرت بودن در آغـوشت
دیـوانــه ام میکـنــد…
به دلم افتاده است که به یاد من نشسته ای امشب…
پلک هایت سنگین خوابند اما هنوز آنها را بر روی هم نگذاشته ای…
به دلم افتاده است که دلت هوای مرا کرده
و در میان خاطرهامان به دنبال من میگردد امشب …
امشب و هر شب یک دل سیر از بغضت خالی میشوم…
عکست را آغوش میگیرم، وای که چقدر جایت خالی است در کنارم…
دست خودم نیست اگر دستم از تو می نویسد…
اگر دلتنگم و چشمانم
هر شب از یاد تو خیسند…
“دوستت دارم”…
با تو بودن برایم بهترین لحظات زندگی است
ومن وجود پر مهر و سرشار از عشق تو
را در کاشانه قلبم به وضوح میبینم
ومی دانم با تو میشود به خدا رسید
سالگرد ازدواجمان مبارک بر هر دومان…
سال پیش زیبا ترین عروس دنیا از آن من شد که تا ابد در قلبم زیباترین خواهد ماند
سالروز بهترین روز زندگی ام بر هر دومون مبارک
… سال از پیوندمان گذشت
ای کاش گذر زمان در دستم بود تا لحظه های با تو بودن را آنقدر طولانی میکردم
که برای بی تو بودنم وقتی نمیماند
هروز با شوق دیدنت چشم میگشایم و وقتی تو را در کنارم میبینم دوست دارم بارها و بارها در برابر معبود زانو بزنم و سجده شکر کنم که چون تویی را به من هدیه داد
سالروز آغاز با هم بودمان مبارک
از وقتی با همیم روزها و روزها گذشته چه تلخ چه شیرین معبود را شاکرم که در تلخیها کنارم بودی و در شادیها را به کامم شیرین تر کردی
عزیز لحظه های بیقراریم
سالگرد ازدواجمان مبارک
با عشق تو
بی نیازم
از هرچه که هست .
و با عشق تو
چاره سازم
هر آنچه که نیست
سالگرد ازدواجمان مبارک
در دفتر خاطرات زندگی ام تنها شیرینی که تلخیها ها را از بین برده وجود نازنینت در روزمرگی هایم است
هر روز بیشتر از دیروز دوستت دارم سالگرد ازدواجمون مبارک
تعبیر خواب کلید,تعبیر خواب کلید طلایی,تعبیر خواب کلید دادن,تعبیر خواب کلید گرفتن از مرده,تعبیر خواب کلید و در,تعبیر خواب کلید دادن به مرده,تعبیر خواب کلید قفل,تعبیر خواب کلید آهنی,تعبیر خواب کلید سفید,تعبیر خواب کلید ماشین,تعبیر خواب کلید طلایی,تعبیر خواب کلید دادن مرده,تعبیر خواب دادن کلید,تعبیر خواب کلید گرفتن,تعبیر خواب کلید گرفتن,تعبیر خواب امانت دادن کلید,تعبیر کلید دادن در خواب,تعبیر خواب کلید در,تعبیر خواب کلید در دست,تعبیر خواب کلید در دست داشتن,تعبیر خواب شکستن کلید در قفل,تعبیر قفل و کلید در خواب,تعبیر دیدن قفل و کلید در خواب,تعبیر خواب کلید و قفل,تعبیر خواب قفل با کلید,تعبیر خواب سوئیچ ماشین,تعبیر خواب دیدن کلید ماشین
خواب کلید یکی از خواب های معمول است.اگر شما هم کلید در خواب دیده اید و دنبال تعبیر خواب کلید می گردید می توانید در این مطلب براحتی تعبیرخواب کلید را مطالعه نمایید و متوجه شوید کلید چه تعبیری دارد
تعبیر خواب کلید هشت چیز است
مژده وبشارت – فرج ونجات ازغم – شفا از بیماری – یافتن مراد – قوت و نیرومندی دین – گذاردن و برآورده شدن حاجت – اجابت دعا – علم و دانش
تعبیر خواب کلید آهنی داشتن ، قوت است
تعبیر خواب کلید مسی و برنجی داشتن ، سخن گیرا است
تعبیر خواب کلید چوبی داشتن ، سود کمتر است
تعبیر خواب کلید نقره ای و طلا داشتن ، به دست آوردن مال است
تعبیر خواب کلید ، مردی است که بر دشمن پیروز می شود
تعبیر خواب کلید بسیار داشتن ، بزرگی است
تعبیر خواب با کلید نتوانی قفل را باز کنی ، طلاق زن است
تعبیر خواب با کلید قفل را باز کنی ، زن گرفتن است
تعبیر خواب کلید بزرگ داشتن ، قدرت انجام کارهای بزرگ است
تعبیر خواب کلید کوچک و قفل بزرگ ، ناتوانی شما در انجام کارهاست
تعبیر خواب قفل و کلید آشنا به طوری که در باز کردن قفل ناتوانید ، مشکلی است که نمی تواید حلش کنید
تعبیر خواب کلید ساز به شما کلید بدهد ، راه موفقیت باز می شود
تعبیر خواب کلید ساختن ، تدبیر حل مشکل است
تعبیر خواب شکستن کلید در قفل ، شکست در کاری ست
تعبیر خواب قفل کردن در با کلید ، پنهان کردن راز است
تعبیر خواب یافتن کلید ، شما از یک دام رهایی خواهید یافت
تعبیر خواب گم کردن کلید ، بگو مگو است
تعبیر خواب کلید را به همراه داشتن ، پس اندازهایتان به شما کمک بسیار خواهد کرد
تعبیر خواب باز کردن یک در بسته با کلید ، به شما مظنون خواهند شد
تعبیر خواب کلید ، اتفاقات غیرمنتظره است
تعبیر خواب گم کردن دسته کلید ، اتفاق نامطلوب است
تعبیر خواب پیدا کردن کلید ، تغییر شغل است
تعبیر خواب کلید شکسته ، جدایی از دیگران است
تعبیر خواب گم شدن کلید صندوق زیورآلات ، اختلاف با نامزد است
تعبیر خواب رودخانه,تعبیر خواب رودخانه خروشان,تعبیر خواب رودخانه یخ زده,تعبیر خواب رودخانه خشک,تعبیر خواب رودخانه و ماهی,تعبیر خواب رودخانه جاری,تعبیر خواب رودخانه یخ زده,تعبیر خواب رودخانه و دریا,تعبیر خواب رودخانه و جنگل,تعبیر خواب رودخانه وحشی,تعبیر خواب شنا در رودخانه خروشان,تعبیر خواب افتادن در رودخانه خروشان,تعبیر خواب رد شدن از رودخانه خروشان,تعبیر رودخانه خروشان در خواب,تعبیر دیدن رودخانه خروشان در خواب,تعبیر خواب رود یخ زده,تعبیر خواب رودخانه خشک شده,تعبیر خواب رودخانه خشکیده,تعبیر خواب رود خشک,تعبیر خواب خشک شدن رودخانه,تعبیر خواب خشک شدن اب رودخانه,تعبیر خواب دیدن رودخانه خشک,تعبیر خواب رودخانه و ماهی,تعبیر خواب رودخانه ماهی,تعبیر خواب رودخانه پر از ماهی,تعبیر خواب رودخانه زلال و ماهی,تعبیر خواب رود جاری,تعبیر خواب جاری شدن رودخانه
خواب رودخانه یکی از خواب های معمول است.اگر شما هم رودخانه در خواب دیده اید و دنبال تعبیر خواب رودخانه می گردید می توانید در این مطلب براحتی تعبیرخواب رودخانه را مطالعه نمایید و متوجه شوید رودخانه چه تعبیری دارد
تعبیر خواب رودخانه 7 چیز است
حج – بزرگی و جاه – پادشاهی – نعمت – تجارت – ریاست – علم و پیروزی
تعبیر خواب آب دادن باغ و کشاورزی از جوی و رودخانه ، مال و رهایی از غم و اندوه است
تعبیر خواب رود بزرگ ، وزیر پادشاه است
تعبیر خواب رودخانه بزرگ ، زیاد شدن مال وزیر است
تعبیر خواب خوردن آب رودخانه ، هدیه از وزیر گرفتن است
تعبیر خواب آب رودخانه تیره و گندیده باشد ، بیماری است
تعبیر خواب دیدن آب سرد و خروشان رودخانه ، خدمت کردن به وزیر است
تعبیر خواب دیدن رودخانه خون آلود ، ریخته شدن خون زیاد است
تعبیر خواب خوردن آب خون آلود رودخانه ، طمع کردن در گرفتن چیزی از پادشاه است
تعبیر خواب آب رودخانه پاک و سفید ، ستایش وزیر توسط مردم است
تعبیر خواب آب رودخانه در زمین رفتن ، قحطی و بلا در آن سرزمین است
تعبیر خواب شستن خود در آب رودخانه ، از شر پادشاه و وزیر ایمن ماندن است
تعبیر خواب رودخانه بزرگ ، مردی بزرگوار است
تعبیر خواب رودخانه تیره ، غم و غصه است
تعبیر خواب غرق شدن در رودخانه ، رهایی از غم تا لحظه مرگ است
تعبیر خواب رود دجله ، خلیفه عراق است
تعبیر خواب رود گر ، پادشاه ارمنی است
تعبیر خواب رود نیل ،پادشاه خوارزم است
تعبیر خواب خوردن آب رودهای بالا ، خیر و منفعت از این پادشاهان است
تعبیر خواب آبتنی کردن در رودخانه ، سود و منفعت است
تعبیر خواب غرق شدن در آب رودخانه ، مرگ است
تعبیر خواب رودخانه صاف و روشن ، مردی کریم و بزرگوار است
تعبیر خواب رودخانه در زمین شما جاری بودن ، کرامت است
تعبیر خواب آب کدر و گل آلود رودخانه ، غم و اندوه است
تعبیر خواب در آب رودخانه غسل کردن ، رهایی از غم است
تعبیر خواب رودخانه با ماهیان زیاد ، خیلی خوب است
تعبیر خواب در یک رودخانه حمام کردن ، قدرت و شجاعت است
تعبیر خواب رودخانه عریض و زلال ، خوشبختی زیاد در آینده است
تعبیر خواب در رودخانه شنا کردن ، خوش شانسی است
تعبیر خواب افتادن و بوسیله رودخانه برده شدن ، شما شانس زیادی دارید
تعبیر خواب عبور کردن از رودخانه بوسیله شنا ، آرزوهای شما برآورده خواهند شد
تعبیر خواب رودخانه که از بستر خود خارج شود ، برنامه های شما به تعویق خواهد افتاد
تعبیر خواب زغال,تعبیر خواب زغال خاموش,تعبیر خواب زغال سرخ,تعبیر خواب زغال آتش,تعبیر خواب زغال داغ,تعبیر خواب زغال سیاه,تعبیر خواب زغال خوردن,تعبیر خواب زغال افروخته,تعبیر خواب خوردن زغال اخته,تعبیر خواب زغال سرخ,تعبیر خواب آتش ذغال,تعبیر خواب ذغال داغ,تعبیر خواب ذغال خوردن,تعبیر خوردن زغال در خواب,تعبیر خواب ذغال افروخته
خواب زغال یکی از خواب های معمول است.اگر شما هم زغال در خواب دیده اید و دنبال تعبیر خواب زغال می گردید می توانید در این مطلب براحتی تعبیرخواب زغال را مطالعه نمایید و متوجه شوید زغال چه تعبیری دارد
تعبیر خواب زغال ، مال حرام است
تعبیر خواب زغال داشتن ، به دست آوردن مال حرام است
تعبیر خواب زغال بر آتش گذاشتن و آتش را شعله ور کردن ، معامله کردن با پادشاه است
تعبیر خواب با زغال سیاه شدن ، غم و اندوهی از سمت پادشاه است
تعبیر خواب زغال افروخته ، دلتنگی و زندگی فلاکت بار است
تعبیر خواب زغال در حال سوختن ، امید زیادی به زیاد شدن مالتان است
تعبیر خواب رقصیدن,تعبیر خواب رقصیدن با مرده,تعبیر خواب رقصیدن مرده,تعبیر خواب رقصیدن مرد,تعبیر خواب رقصیدن با لباس عروس,تعبیر خواب رقصیدن گروهی,تعبیر خواب رقصیدن دیگران,تعبیر خواب رقصیدن در مسجد,تعبیر خواب رقصیدن عروس,تعبیر خواب رقصیدن با مرد,تعبیر خواب رقص دو نفره,تعبیر خواب رقصیدن با مرده,تعبیر رقصیدن با مرده در خواب,تعبیر خواب رقص مرده با زنده,تعبیر خواب رقصیدن مرده,تعبیر خواب رقصیدن مرده در عروسی,تعبیر خواب رقصیدن مرده درخواب,تعبیر خواب رقص مرده,تعبیر خواب رقص مرده,تعبیر خواب رقصیدن مرده در خواب,تعبیر خواب رقص مرده در خواب,تعبیر خواب رقص و پایکوبی,تعبیر خواب رقص و پایکوبی,تعبیر خواب دیدن رقص و پایکوبی,تعبیر خواب رقص با مرده,تعبیر خواب رقصیدن مرده در خواب,تعبیر خواب مرده در حال رقص,تعبیر خواب رقص برای مرده,تعبیر خواب رقص کودکان,تعبیر خواب رقص کودک,تعبیر خواب دیدن رقصیدن مرده,تعبیر خواب رقصیدن برای مرده,تعبیر خواب رقصیدن زن مرده,تعبیر خواب مرده در حال رقصیدن,تعبیر دیدن رقصیدن مرده در خواب,تعبیر خواب رقص کردن,تعبیر خواب رقصیدن مرد,تعبیر خواب رقصیدن مردان,تعبیر خواب رقص مرد
خواب رقص یکی از خواب های معمول است.اگر شما هم رقص در خواب دیده اید و دنبال تعبیر خواب رقص می گردید می توانید در این مطلب براحتی تعبیرخواب رقص را مطالعه نمایید و متوجه شوید رقص چه تعبیری دارد
تعبیر خواب رقص و رقاص ، غم و اندوه و مصیبت است
تعبیر خواب رقص و آواز شنیدن ، سلامت و تندرستی است
تعبیر خواب رقص و پایکوبی غم و اندوه است
تعبیر خواب رقص می تواند بیماری باشد
تعبیر خواب رقص کردن مردان ، رهایی از زندان است
تعبیر خواب رقص برای زنان ، رسوایی است
تعبیر خواب رقص برای مردان ،دشمنی است
تعبیر خواب رقص برای صوفیان و کسانیکه رقص زیاد می کنند ، غم است
تعبیر خواب رقص اگر به معنای پای کوفتن باشد غم و اندوه است
تعبیر خواب رقص به معنای حرکت دادن دست ، طلب و خواسته است
تعبیر خواب رقص دسته جمعی ، غم و اندوه گروهی است
تعبیر خواب کسی برقصد و دیگران دست بزنند ، غم و اندوه شامل رقاص می شود و دست زنندگان نیز در غمش ناراحت می شوند
تعبیر خواب رقصیدن با حرکت دست ، نیازمند شدن به مردم است
تعبیر خواب رقصیدن با جست و خیز ، گرفتار غم و غصه شدن است
تعبیر خواب رقصیدن زن ، انگشت نما شدن است
تعبیر خواب معلم رقص ، شما از خوشگذرانی خوشتان میاید
تعبیر خواب رقصیدن در یک سالن خالی ، شادی است
تعبیر خواب رقصیدن در یک سالن زیبا ، رفتارتان سبکسرانه است
تعبیر خواب رقصیدن با یک فرد جذاب ، حسادت است
تعبیر خواب رقصیدن در میان یک عده ناشناس ، غم است
تعبیر خواب یادگیری رقص ، شما عاشق خواهید شد
تعبیر خواب افتادن در حین رقص ، احساسات خود را کنترل کنید
تعبیر خواب دیدن کودکان در حال رقص ، صاحب خانه شدن است
تعبیر خواب دیدن رقص سالمندان ، چشم اندازی بهتر در آینده است
تعبیر خواب رقص و پایکوبی کردن ، خوشبختی غیرمنتظره است
تعبیر خواب رنگ سفید دیوار,تعبیر خواب لباس رنگ سفید,تعبیر خواب دیدن رنگ سفید,تعبیر خواب رنگ کفش سفید,تعبیر خواب ماشین سفید رنگ,تعبیر خواب ماهی سفید رنگ,تعبیر خواب مار سفید رنگ,تعبیر خواب گل سفید رنگ,تعبیر خواب رنگ قرمز,تعبیر خواب رنگ قرمز مو,تعبیر خواب رنگ قرمز و سفید,تعبیر دیدن رنگ قرمز در خواب,تعبیر خواب لباس رنگ قرمز,تعبیر خواب دیدن رنگ قرمز,تعبیر خواب رنگ موی قرمز,تعبیر خواب لباس رنگ قرمز,تعبیر خواب اسب قرمز رنگ,تعبیر خواب رنگ سبز,تعبیر خواب رنگ چشم سبز,تعبیر خواب لباس رنگ سبز,تعبیر خواب رنگ مو سبز,تعبیر خواب دیدن رنگ سبز,تعبیر خواب مار رنگ سبز,تعبیر خواب رنگ چشم سبز,تعبیر خواب پارچه سبز رنگ,تعبیر خواب کفش سبز رنگ,تعبیر خواب روسری سبز رنگ,تعبیر خواب رنگ آبی,تعبیر خواب رنگ آبی فیروزه ای,تعبیر خواب رنگ آبی آسمانی,تعبیر خواب رنگ آبی روشن,تعبیر خواب رنگ آبی تیره,تعبیر خواب رنگ موی آبی,تعبیر خواب مار رنگ آبی,تعبیر خواب لباس رنگ آبی,تعبیر خواب ماهی آبی رنگ,تعبیر خواب پرنده آبی رنگ,تعبیر خواب رنگین کمان,تعبیر خواب رنگین کمان در شب,تعبیر خواب رنگین کمان,تعبیر خواب رنگین کمان چیست,تعبیر خواب رنگین کمان حضرت یوسف,تعبیر خواب رنگین کمان امام جعفر صادق,تعبیر خواب باران و رنگین کمان,تعبیر خواب دیدن رنگین کمان,تعبیر خواب رنگ صورتی,تعبیر خواب رنگ صورتی,تعبیر خواب رنگ صورتی,تعبیر خواب رنگ موی صورتی,تعبیر خواب دیدن رنگ صورتی,تعبیر خواب رنگ مو صورتی,تعبیر خواب کفش صورتی رنگ,تعبیر خواب مار صورتی رنگ,تعبیر دیدن رنگ صورتی در خواب,تعبیر خواب رنگ زرد,تعبیر خواب رنگ زرد ابن سیرین,تعبیر خواب لباس رنگ زرد,تعبیر خواب رنگ مو زرد,تعبیر خواب رنگ موی زرد,تعبیر خواب مار زرد رنگ,تعبیر خواب عقرب زرد رنگ,تعبیر خواب گل زرد رنگ,تعبیر خواب کفش زرد رنگ,تعبیر خواب رنگ سیاه,تعبیر خواب لباس سیاه توری,تعبیر خواب رنگ سیاه,تعبیر خواب لباس سیاه,تعبیر خواب لباس سیاه پوشیدن,تعبیر خواب لباس سیاه بر تن مرده,تعبیر خواب لباس سیاه بر تن داشتن,تعبیر خواب لباس سیاه در عروسی,تعبیر خواب لباس سیاه و سفید,تعبیر خواب لباس سیاه مرده,تعبیر خواب رنگ مشکی,تعبیر خواب رنگ مشکی,تعبیر خواب رنگ مو مشکی,تعبیر خواب رنگ موی مشکی,تعبیر خواب رنگ موی سیاه,تعبیر رنگ مشکی در خواب,تعبیر خواب ماشین مشکی رنگ,تعبیر خواب رنگ موی سیاه
خواب رنگ یکی از خواب های معمول است.اگر شما هم رنگ در خواب دیده اید و دنبال تعبیر خواب رنگ می گردید می توانید در این مطلب براحتی تعبیرخواب رنگ را مطالعه نمایید و متوجه شوید رنگ چه تعبیری دارد
تعبیر خواب رنگ سفید و سبز ، خیر و برکت و سربلندی و دین پاک است به این دلیل که لباس اهل بهشت است
تعبیر خواب رنگ سیاه برای سلطان و قاضی و رییس خوب است و مقامش را بالا می برد
تعبیر خواب رنگ زرد بیماری است
تعبیر خواب رنگ سرخ ، دعوا و پرخاش و دشمنی است
تعبیر خواب رنگ زرد مرد، تهمت زدن به اوست
تعبیر خواب رنگ نارنجی گاها در ارتباط با دستگاه تناسلی است
تعبیر خواب دیدن رنگ سفید در لباس ، دلیل بر پاکی دین است
تعبیر خواب رنگ قرمز ، برای مردان رنج و کراهت است و برای زنان نیکو است
تعبیر خواب رنگ سبز، در دنیا و دین ، خیر و صلاح است
تعبیر خواب رنگ زرد ، رنج و بیماری است
تعبیر خواب رنگ سیاه بر لباس ، غم و مصیبت است مگر کسانی که همیشه سیاهپوشند
تعبیر خواب رنگ کبود بر لباس ، اندوه و مصیبت است
تعبیر خواب دیدن جای تمیز و پاکیزه و سفید ، احترام است
تعبیر خواب جای سرخ ، سیاست پادشاه است
تعبیر خواب جای زرد ، بیماری است
تعبیر خواب جای سبز ، افزایش حرمت است
تعبیر خواب آب سبز عیش و خوشی است
تعبیر خواب رنگ سفید یا چیزی که سفید به چشم می آید خوب است
تعبیر خواب رنگ زرد ، بیماری است
تعبیر خواب رنگ سیاه ، افتخار و عزت است
تعبیر خواب رنگ قرمز ، هیجان و اضطراب است و گاهی شادی و نشاط
تعبیر خواب رنگ سبز خرمی است
تعبیر خواب دیدن رنگ های گوناگون ، افکار شعف آور است
تعبیر خواب رنگ آبی ناراحتی است
تعبیر خواب پرواز,تعبیر خواب پرواز کردن,تعبیر خواب پرواز با هواپیما,تعبیر خواب پرواز در خواب,تعبیر خواب پرواز با بالن,تعبیر خواب پرواز با چتر,تعبیر خواب پرواز با هلیکوپتر,تعبیر خواب پرواز بدون بال,تعبیر خواب پرواز روی آب,تعبیر خواب پرواز در آسمان,تعبیر خواب پرواز کردن در اسمان,تعبیر خواب پرواز کردن بدون بال,تعبیر خواب پرواز کردن با هواپیما,تعبیر خواب پرواز کردن با بالن,تعبیر خواب پرواز در خواب,تعبیر خواب پرواز کردن در خواب,تعبیر خواب پرواز با بالن,تعبیر خواب پرواز با بالون,تعبیر خواب پرواز با هلیکوپتر,تعبیرخواب پرواز بدون بال,تعبیر خواب پرواز روی اب,تعبیر خواب پرواز کردن در آسمان,تعبیر خواب پرواز به آسمان
خواب پرواز کردن یکی از خواب های معمول است.اگر شما هم پرواز کردن در خواب دیده اید و دنبال تعبیر خواب پرواز کردن می گردید می توانید در این مطلب براحتی تعبیرخواب پرواز کردن را مطالعه نمایید و متوجه شوید پرواز کردن چه تعبیری دارد
تعبیر خواب پرواز کردن 5 چیز است
سفر – حج – بزرگی – تغییر حال – مرگ و بیماری
تغبیر خواب پریدن مانند پرندگان ، به سفر رفتن و به اندازه ارتفاع پرواز ، شرف و یزرگب یافتن است
تعبیر خواب راست به آسمان رفتن ، ضرر است
تعبیر خواب بالا رفتن در آسمان و به زمین نیامدن ، رحلت است
تعبیر خواب از جانب قبله پریدن و برگشتن ، سفر با منفعت رفتن است
تعبیر خواب بدون پر پرواز کردن ، تغییر حال است
تعبیر خواب از بامی به بام دیگر رفتن ، طلاق دادن زن است
تعبیر خواب پواز کردن در آسمان ، حج رفتن است
تعبیر خواب پرواز از خانه خود به جای مجهول، نزدیکی مرگ است
تعبیر خواب پر داشتن (غیر از پر پرندگان) ، بیمار و هلاک شدن است
تعبیر خواب پرواز به اسمان خوب است مگر اینکه خیلی بالا بروید که دیگر زیر پای خود را نبینید
تعبیر خواب پرواز کردن بیشتر یا سفر است یا زن گرفتن
تعبیر خواب پرواز کردن و آرام جای دیگر فرود امدن ، تحول خوب است
تعبیر خواب پرواز در شب تحولی همراه با غم و اندوه است
تعبیر خواب هنگام پرواز زمین افتادن ، طلاق دادن زن است
تعبیر خواب بال و پر داشتن و پرواز کردن ، گرفتاری و دردسر است
تعبیر خواب پرواز کردن با هواپیما ، یاس و ناامیدی است
تعبیر خواب پرواز کردن با بالن ، رسیدن به اهداف است
تعبیر خواب سقوط کردن حین پرواز ، روزهای سختی خواهید داشت
تعبیر خواب پرواز کردن ، در آسمان ها ، تجربیاتی شیرین است
تعبیر خواب داشتن بال پرواز ، خوشبختی است
تعبیر خواب پرواز کردن در اوج آسمان ، بدبختی در ازدواج است
تعبیر خواب پرواز کردن نزدیک زمین ، رهایی از بیماری و پریشانی است
تعبیر خواب پرواز بالای تالاب گل آلود ، مراقب دام دشمنان بودن است
تعبیر خواب پرواز بالای خرابه ، بدبختی در زندگی است
تعبیر خواب پرواز بالای درختان و جناگل ، خوشبختی است
تعبیر خواب حین پرواز به خورشید نگاه کردن ، توفیق در کارهاست
تعبیر خواب پرواز کنار ماه و سایر سیارات ، قحطی و جنگ است
تعبیر خواب پرواز کردن با بال های سیاه ، نا امیدی است
تعبیر خواب پرواز کردن با بال های سفید بالای درختان ، پیشرفت در کارهاست
تعبیر خواب پرواز کردن دختری از شهری به شهر دیگر ، خواستگاران دروغی داشتن است
تعبیر خواب پرواز کردن دختری که به او تیراندازی می کنند ، تلاش دشمنان برای ضربه به اوست